باز هم تأخير
سلام ستايش ماماني ، عزيز دل ماماني ، ميدونم گله داري كه خيلي دير مييام اولاً ببخش دوماً چون كارم زياد بود نتونستم . حالا ميذاري تعريف كنم . پنچشنبه 9/6 تولد طاها ( پسر خالهات بود )
رفتيم كه بريم پارك و اونجا خوش باشيم رفتيم يك پيتزا فروشي كه نزديكش كيف فروشي بود تو اون كيف فروشي براي تشويق بچهها براي خريدن كيف ، صورت بچهها را گريم ميكردند گفتند خانم بفرماييد بالا صورت دختر خشكلتون را گريم كنيم گفتم عسل من نميذاره گفتند حالا امتحان كنيد رفتيم بالا خالهها اومدند صورت شما را نقاشي كردند دختز نازگل من هم آروم گذاشت كه خالهها نقاشي كنند به خالهها گفتم اين عشق مامان غيرقابل پيشبينيه روي صورتت عزيزم عكس خرگوش كشيدند الهي فدات شم اينقدر ناز شده بودي كه نگو بعدش هم با خاله شهناز و عمو و مهلا و زهرا و طاها رفتيم پارك اونجا خوش گذرونديم خيلي خوش گذشت دستشون درد نكنه . حالا عكسهايي كه از شما عشق مامان گرفتم برات ميذارم
الهي قداي خرگوش ماماني بشم