عید دیدنی
سلام دخملي مامان ، عزيزم ديشب اول رفتيم خونه دايي حسين عيد را تبريك گفنيم كه شما يه خورده اولش بدقلقي كردي ولي بعدش اخلاق خوب شد بعدش رفتيم خونه خاله نورسته اونجا با هم خودموني بودي و بهونهگيري نكردي و كلي رقصيدي و همه چشمهاشون چهار تا شده بود كه ستايش با اين سنش چطور ميرقصد و بعدش اومديم خونه و خوابيديم و شما تا صبح خيلي سرفه كردي الهي بميرم ماماني تا من بلند شدم و يك قاشق شربت بهت دادم خدا را شكر بهتر شدي
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی